جدول جو
جدول جو

معنی طبق طبق - جستجوی لغت در جدول جو

طبق طبق
(طَ بَ طَ بَ)
آنچه بتوالی بر طبقها بود. کنایه است از تعداد بسیار:
ببین به دیدۀ انصاف نظم خاقانی
طبق طبق ز جواهر بر انتخاب بریز.
خاقانی.
- امثال:
افاده ها طبق طبق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طق طق
تصویر طق طق
تق تق، صدای پی در پی به هم خوردن دو چیز سخت
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُ طَ بَ)
ماریست زرد
لغت نامه دهخدا
حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامۀ شستۀ گازران بر سنگ و جز آن:
گه ز طاق طاق گردنها زدن
طاق طاق جامه کوبان ممتهن،
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبقه طبقه
تصویر طبقه طبقه
چیتک چیدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق طاق
تصویر طاق طاق
صدای زدن شمشیر و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار